Friday, September 30, 2011
Friday, September 16, 2011
فارق از بحث برد و باخت دربی باید گفت این اسمش فوتبال نبود،ترکمون بود!
بازی که 4 تا پاس سالم رد و بدل نشه و تمام جزابیتش بازی به اصطلاح جوان مردانش باشه که اسمش فوتبال نیست.
آخه اگر این بازی اسمش فوتباله بازی بارسلونا چیه؟
یه گل الله بختکی میزنن تا آخر بازی شوت شوتک بازیه
واقعن که خجالت آوره اسم این ترکمون رو بزارن فوتبال جمعش کنید بابا
حیف اینهمه پول که میدن به این خاک بر سر ها...
آخه اگر این بازی اسمش فوتباله بازی بارسلونا چیه؟
یه گل الله بختکی میزنن تا آخر بازی شوت شوتک بازیه
واقعن که خجالت آوره اسم این ترکمون رو بزارن فوتبال جمعش کنید بابا
حیف اینهمه پول که میدن به این خاک بر سر ها...
Thursday, September 15, 2011
امنیت را به دخترانمان هديه دهیم
زنی بود زیبا با چهره ای مصمم که رد تجربه در آن به چشم می خورد و مرد،همسرش، چهره ای مهربان و دلنشین داشت.زن طرف صحبت من قرار گرفته بود.
مشاوره می خواستند در خصوص شروط ضمن عقد.
دخترشان در آستانه ازدواج بود و آمده بودند تا از شروط بدانند.
لبخند به لبم نشست از تصور اینکه پدر و مادری تا این حد نگران آینده دخترشان هستند که خودشان شخصا در حال پیگیری این موضوع هستند شاد شده بودم، که در صجبتهای مقدماتی به داماد آینده گفته بوده اند که نیازی به مهریه سنگین نمی بینند اما می خواهند که حتما دخترشان حق طلاق داشته باشد.
در مورد تمامی شروط و نحوه ثبت آن برایشان توضیح دادم.
مرد چند کلمه ای بیشتر حرف نمی زد.بعد از حدود یک ساعت و در حالیکه میخواستند بروند مرد به آرامی گفت:
" می دونید،من میگم دختر آدم هزارتا سکه هم که مهریه داشته باشه نمی ارزه به یه لحظه سختی و ناراحتیش در خونه شوهر،مهم اینه که هر وقت ناراحت بود بتونه برگرده"
و من بعد از مدتها از دیدن افرادی که برای مشاوره آمده بودند پر انرژی شده بود و لبخند از لبانم دور نمی شد.
منبع
Monday, September 12, 2011
شما هویج نیستید!
در ایران پسرهایی پیدا می شوند که اگر دختر موردعلاقه شان به خواستگاری آنها جواب منفی بدهد، یکی از این گزینه ها را انتخاب می کنند:
۱. اسیدپاشی
۲. قتل روی پل مدیریت
۳. تجاوز یا آدم ربایی
۴. اتاق تمساح ها
آن وقت توی چین، پسری به اسم«چنگ کان» هست که بعد از شنیدن «نه» از دختری به اسم «ژائو»، رفته تحقیق کرده و دیده او از عروسکی به شکل هویج در یک انیمیشن خیلی خوشش می آید. بنابراین پنجاه دست لباس به شکل این عروسک هویجی (که ده هزار پوند برایش آب خورده) تهیه کرده و به تن خود و ۴۹ نفر از دوستانش پوشانده و با همین اکیپ و تیریپ، رفته جلوی یک فروشگاهی و دوباره از «ژائو» خواستگاری کرده و البته موفق شده!
به نظر شما چرا پسرهای ایرانی در این جور مواقع دست به این جور ابتکارها نمی زنند؟
الف. چون هویج شدن به اندازه آن چهار گزینه اول، هیجان ندارد
ب. چون در چین، دختر کم است و در ایران زیاد
ج. چون منتظرند «ابتکار چینی» هم به بازار بیاید بروند بخرند
د. چون خودشان هویجند
شعر مرتبط:
به من گفتی «نه» و بسیار گیجم
به فکر راه حلی مثل«بیجه» م!
تو خواهی شد زن من، حرف بی حرف!
گمان کردی که اینجا من هویجم؟!
منبع
Subscribe to:
Posts (Atom)